یکی از بازیکنان سرشناس فوتبال ایران به همسرش خیانت کرد و همسرش درخواست طلاق داد. در ادامه به ماجرای خیانت فوتبالیست ایرانی به همسرش و درخواست طلاق وی اشاره می کنیم.
من دیگر نمی توانم با این مرد زندگی کنم. اخلاق نیکو ندارد و به اصول زندگی و اخلاق پایبند نیست. اخیراً دستی پیدا کرده است!
آره. درست خواندید، این جملات نه ربطی به فوتبال دارد و نه به صفحات ورزشی روزنامه ها، بلکه این حرف های زنی است که دیگر قصد ندارد با شوهر فوتبالیست خوشنام و تا حدودی محبوبش زندگی کند و می خواهد. از او جدا شود این زن که به همراه دختر خردسالش در دادگاه حاضر شده بود، تصمیم خود را جدی گرفت و گفت: حاضر نیستم یک ثانیه دیگر با آقای …. زندگی کنم!
دادسرا جایی است که افراد مختلف شکایت خود را مطرح می کنند و به دنبال احقاق حق خود هستند. دادگاه ها معمولا پر از افرادی است که مشکلات مختلفی دارند و می خواهند به هر وسیله ای به آنچه که فکر می کنند درست است برسند!
برای پیگیری شکایتم از زورگیر که با قمه موبایل و پولم را سرقت کرد و مرا مجروح کرد به یکی از دادسرای شرق تهران رفتم. روی صندلی نشستم تا نوبت من رسید. صدای یک زن توجه همه را به خود جلب کرد. چند صندلی دورتر نشسته بود و می خواست برود داخل اتاق. وقتی وکیل همسرش را دید دیوانه شد و با صدای بلند شروع به اعتراض کرد. خیلی عصبانی به نظر می رسید و می گفت این آقا چه فکری می کند؟ آیا او فکر می کند که به دلیل معروف بودن می تواند کاری انجام دهد؟ او تاکنون دو بار به دادگاه نیامده است. آیا فکر می کند اگر به دادگاه نیاید حکم به نفع او صادر می شود؟ این خبری نیست. در اینجا قانون حرف اول و آخر را می زند. اگر نیاید، دستور دستگیری او را می گیرم!»
خانم و آقایی که همراهش بودند سعی کردند او را آرام کنند اما فایده ای نداشت. گریه کرد و خود را در آغوش خواهرش انداخت: با زبان چاق مرا فریب داد، نمی دانستم همه حرف هایش دروغ است. در حال صحبت بود که زنگ زدند و وارد اتاق شدند. طولی نکشید که برگشتند. قاضی برای سومین بار برای رسیدگی به شکایت این زن از شوهر فوتبالیستش وقت تعیین کرد. این خانم در حال پایین رفتن از پله ها بود که بحثش با وکیل فوتبالیست معروف تمام شد: “اگر بخواهد به رفتارش ادامه دهد، آبرویش را می برم. به روزنامه ها می گویم. حاضر نیستم با او زندگی کنم. یه دقیقه دیگه مهریه ام رو هم میگیرم!
وکیل این زن با وکیل فوتبالیست تماس گرفت: “آقای… شما می دانید که این ماجرا آنقدر ادامه دارد که به نفع کسی نیست، موکلم مدت ها تحت درمان پزشکی قانونی قرار گرفته است، متأسفانه او هم خیانت کرده و می کند. تحت هیچ شرایط دیگری زندگی نکنید، شما این موضوع را حل کنید.” آقای ایکس با گفتن “من تمام تلاشم را می کنم” با همکارش خداحافظی کرد و با عجله از پله ها پایین رفت.
گفتگو در مورد این post