به گزارش صبحگاهی، انگار در فکر و دنیای ذهنی خودش غرق شده بود، حتی صدای همسرش را نشنید که از او می خواست دست از لجبازی بردارد و به خانه و زندگی شان برود.
تنها زمانی که منشی دادگاه آنها را فرا خواند، با آرامش خاصی از جایش بلند شد و کیفش را روی دوشش گذاشت و وارد اتاق شد.
قاضی با دیدن آنها توضیحی برای دلیل جدایی خواست و مژگان با لحنی مودبانه و آرام گفت: آقای قاضی اگر اجازه بدهید و وقت دارید از اول برایتان توضیح می دهم.
قاضی با تکان دادن سر به او اجازه داد و زن جوان گفت: چند سال پیش برای یادگیری زبان خارجی به مدرسه ای رفتم که این آقا مسئولیت اداری و اداری را هم بر عهده داشت.
من فکر می کردم او فردی شوخ طبع و خوش صحبت است زیرا تقریباً با همه صحبت می کرد و می خندید و شوخی می کرد. کم کم همدیگر را دوست داشتیم و بعد از چند ماه ازدواج کردیم.
اما با گذشت زمان متوجه شدم که رفتار او مورد پسند من نیست. در واقع طاقت شوخی های او را در جمع نداشتم.
در ابتدا سعی می کردم با لبخند یا حتی بی تفاوتی این شوخی های بیهوده را که گاهی تحقیرآمیز بود تحمل کنم، به همین دلیل چندین بار به او تذکر دادم و از او خواستم در جمع با من شوخی نکند، اما فایده ای نداشت.
به او گفتم که در خانواده ای بزرگ شده ام که همه با هم محترمانه صحبت می کنند و هیچکس به دیگران توهین نمی کند، از او خواستم در حضور دوستان و خانواده اش به من احترام بگذارد، اما از توجه و احترام خودداری کند.
آقای قاضی از بی ادبی و بی احترامی این آقا خسته شدم. متاسفانه بابک مدام در جمع دوستان و خانواده با من شوخی های زننده بازی می کند. مدام در جمع های خانوادگی نقاط ضعف من را بیان می کند و آنها را مایه شوخی و تمسخر می کند.
همچنین با احساسات من بازی می کند و فکر می کند که اگر با من این گونه رفتار کند همه او را تحسین می کنند و می گویند تو زن تحقیر شده ای نیستی، راستش این عادت همه زن ها و مردهای خانواده شان است. و همگی زنان و اعمالشان را مسخره می کنند. آنها کارهای شخصی و خصوصی را که همسرانشان در خانه برای همه انجام داده اند در ملاء عام تعریف می کنند.
همسران برادران و شوهران خواهرانش همه از این رفتار بی احترامی غمگین هستند، اما من نمی توانم مثل آنها سکوت کنم و تحقیر شوم، حالا که نمی خواهد خودش را اصلاح کند، طلاق می گیرم تا من دیگه رنج نمیبرم
قاضی با شنیدن این سخنان تعجب کرد و رو به بابک کرد و گفت: پسرم دلیل این رفتارت چیست؟ بابک سری تکون داد و با لحن درستی گفت: همه ما اینطوریم آقای قاضی، تو فامیل ما شوخی و شوخیه. طبیعی است.
همه در مورد کارهایی که همسرشان انجام می دهند شوخی می کنند و من تنها نیستم، اما همسرم هنوز به آن عادت نکرده است.
منبع: مینی بان
مژگان با ناراحتی گفت: همین چند روز پیش در یک جمع خانوادگی مرا مسخره کرد و مرا مسخره کرد و به همه گفت که من وسواس دارم و بعد اغراق آمیز کارم را جلوی جمعیت به نمایش گذاشت و آقای قاضی او حقی برای مسائل زندگی خصوصی و شخصی ندارد.» بیایید وجه اشتراک خود را با دیگران تعریف کنیم، همسران نیز باید راز داشته باشند و آبروی یکدیگر را در مقابل خانواده، دوستان و آشنایان خدشه دار نکنند. قاضی با شنیدن این حرف ها گفت که مشکلاتت حل شدنی است، حیف است به این زودی یک زندگی را خراب کنی. انجام دهید، پس شما را به مدت دو ماه به کلاس های مشاوره می فرستم، اگر مشکل شما حل نشد و نظر مشاور خانواده به نفع جدایی بود، حکم طلاق شما را صادر می کنم.
منبع: روزنامه ایران
گفتگو در مورد این post