شاهنامه پاسخ فردوسی برای یافتن راه اعتلای ایران بود. مشکل رضا قلی همان مشکل فردوسی بود و در شاهنامه به دنبال همین پرسش بود. من کسی را نمی شناسم که مانند علی رضا قلی دغدغه آبادانی ایران را داشته باشد و در شاهنامه اندیشیده باشد.
او با مطالعه تاریخ و ادبیات دوره های مختلف ایران دلیل غیبت را یافت توسعه ایران ناامنی در نظر گرفته شده است. ناامنی فقط تهاجم خارجی به یک کشور یا شورش و دزدی نیست. بلکه ناامنی غیرقابل پیش بینی بودن رفتار صاحبان قدرت است. او معتقد بود تداوم ناامنی، فرهنگ خاصی را در ایرانیان ایجاد کرده که نسل به نسل باقی مانده و بر روح ایرانیان مسلط شده است. معرفی ناامنی به عنوان موضوع اصلی توسعه ایران یک کشف مهم است.
ناامنی یک پدیده گسترده و مستمر در تاریخ ایران بوده است. تنها هجوم ملل بیگانه مانند روم، عرب و مغول بود که همه چیز را به یکباره تغییر نداد و نابود کرد. بلکه ایلات پیوسته به شهرها و روستاها حمله می کرد و آنها را غارت می کرد. به عنوان مثال، به قول رضا قلی، در دوره ناصرالدین شاه که یکی از پایدارترین پادشاهان ایران است، 169 شورش رخ داد. یعنی هر سال چهار قیام می شد. این شورش و غارت تأثیر عمیقی بر رفتار مردم گذاشت و امروز هم بر دنیای ناخودآگاه حاکم است. به نظر او این همه فساد اداری یکی از مظاهر سیطره فرهنگ غارتگرانه است که ناامنی تاریخی ایجاد کرده است. مردمی که اجدادشان غارتگر بوده یا در معرض غارت بوده اند به سادگی نمی توانند خود را از چنگال تاریخ رها کنند. [و فرهنگ غارتگری] حتی اگر بدانند رفتار امروزشان ریشه در تاریخشان دارد. رضاقلی سعی کرد تأثیر فرهنگ غارتگری تاریخی را بر رفتار امروز مردم ایران نشان دهد.
وی رسالت خود را خودآگاهی از بخشی تاریخی دانست تا شاید از این طریق ایرانیان از گذشته خود رهایی یابند. رضا قلی گفت: هرکسی که کار اقتصادی کرده باشد، می داند که ناامنی موضوع اصلی توسعه در ایران است. ناصرالدین شاه نیز مشکل اصلی توسعه ایران را اینگونه دانست:
«… اعتماد عمومی جز با امنیت حاصل نمی شود، امنیت تابع قانون است و قانون لازم آن اجرای آن است… وقتی این اتفاق بیفتد، دل مردم از هر جهت مطمئن می شود و در آن زمان. روز به روز ماهیت آفرینش و ماهیت آب و خاک، آنچه را که در آنها نهفته و نهفته است آشکار می کند، آب ها جاری و زمین ها آباد می شود، صنایع توسعه می یابد، معادن استخراج می شود و پول مردم از خاک بیرون می آید. .
شاید بتوان تصور کرد که محوریت موضوع امنیت بدیهی است و او به کشف بزرگی دست نیافته بود. اهمیت این بحث زمانی آشکار می شود که این نظریه را با سایر نظریه ها مقایسه کنیم که موضوع کانونی را چیز دیگری می دانند. برای بسیاری از نظریه پردازان، مسئله اصلی انباشت سرمایه یا تجارت آزاد یا ویژگی های فرهنگی یا مداخله خارجی است.
نظریه پردازانی که امنیت را موضوع اصلی می دانند با پیروی از سنت آدام اسمیت، تامین حقوق مالکیت را اصل و سایر موارد را نتیجه وجود یا عدم وجود حقوق مالکیت معرفی می کنند.
علی رضاقلی اهمیت، علل و پیامدهای ناامنی و تخریب نهاد حقوق مالکیت را در تاریخ و امروز اقتصاد ایران نشان داد. او بر اساس سنت اقتصاددانان نهادی، مخاطب خود را از سادگی نجات می دهد و تاکید می کند که توسعه پایدار با سیاست های اقتصادی متعارف محقق نمی شود. توسعه پایدار مستلزم اصلاح نظام قضایی و اداری است و این دو بازتاب بازار سیاسی هستند.
شایسته سالاری، حاکمیت قانون، سیستم قضایی عادلانه، مبارزه با فساد و سایر ویژگی های حکومت داری خوب زمانی قابل تحقق است که بازار سیاسی اصلاح شود. اما چگونه می توان بازار سیاسی را اصلاح کرد؟ اگر عامل ناامنی و تامین نشدن حقوق مالکیت بازار سیاسی است، چگونه می توان این بازار را به گونه ای تغییر داد که نتیجه آن حاکمیت قانون باشد؟ «اگر شمال ایرانی بود» عنوان یکی از مقالات رضاقلی است. نورث 95 سال زندگی کرد و در 10 سال آخر عمرش چندین مقاله و دو کتاب برای پاسخ به این سوال نوشت. کتاب خشونت و نظام های اجتماعی و کتاب در سایه خشونت که هر دو به فارسی ترجمه شده اند، پاسخی است به مشکل اصلاح بازار سیاسی. او 75 سال عمر کرد و اگر 95 سال عمر کرد، این «پژوهشگر خستگی ناپذیر میهن پرست، جامعه شناس، نهادگرا، استاد شاهنامه و تاریخ ایران» پاسخ این پرسش را می یابد.
گفتگو در مورد این post