ایران تحلیل – سیمین نوروزی: رضا موسوی زاده در سال ۱۳۴۸ در تهران در خانواده ای هنرمند به ویژه موسیقی ایرانی به دنیا آمد. از ۱۲ سالگی وارد کلاس محمدرضا لطفی شد و تحصیلات خود را نزد حسین علیزاده، مجید کیانی، داریوش طلایی، علی اصغر بهاری، دکتر حسین العمومی، احمد ابراهیمی، منوچهر همایون پور، […]
ایران تحلیل – سیمین نوروزی: رضا موسوی زاده در سال ۱۳۴۸ در تهران در خانواده ای هنرمند به ویژه موسیقی ایرانی به دنیا آمد. از ۱۲ سالگی به کلاس محمدرضا لطفی پیوست و تحصیلات خود را نزد حسین علیزاده، مجید کیانی، داریوش طلایی، علی اصغر بهاری، دکتر حسین العمومی، احمد ابراهیمی، منوچهر همایون پور، مهدی فلاح، رامبد صدیف و حمید صدیف باشی گذراند. . گروه او به عنوان نوازنده زه در ارکستر جوانان دروک، اقبال، درویش، مرکز موسیقی ادامه یافت. با تشکیل گروه «فاخته» در سال ۱۳۵۰ به عنوان آهنگساز، سرپرست و نوازنده گروه، به اوج فعالیت داخلی و خارجی خود رسید و با سرپرستی و سرپرستی گروه فاخته و اجرای کنسرت های بزرگ داخلی و جشنواره فجر، به اجرای برنامه در استان های مختلف و فرا مرزی. وی در خارج از ایران به عنوان سفیر فرهنگی در کشورهایی مانند چین، کره شمالی، کره جنوبی، مسکو، ایتالیا، ایرلند جنوبی، بلاروس، ترکیه، قطر، هنگ کنگ، مکزیک، آمریکا، اسپانیا و قزاقستان به فعالیت خود ادامه داد. وی در کارنامه خود با مراکز آموزشی مانند دانشگاه سوره همکاری داشته و مدرسه خصوصی تاسیس کرده و همچنین سابقه فعالیت رسانه ای با شبکه فرهنگی صدا و سیما و شبکه فرهنگ و هنر به عنوان کارشناس مجری دارد. وی در سال ۱۳۶۰ با دریافت لوح تقدیر از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و عضویت در هیئت مدیره انجمن نوازندگان سنتی خانه موسیقی و هیئت مدیره خانه موسیقی بود. به بهانه ۱۷ دی در سالگرد زنده یاد محمدرضا لطفی اولین استاد رضا موسوی زاده گفتگویی با این هنرمند موسیقی انجام دادیم که در ادامه می خوانید.
به عنوان اولین سوال می خواهم از شما بپرسم که با توجه به سابقه طولانی اجرا در اجراهای داخلی و بین المللی و با تجربه کارهای هنری که تا امروز داشته اید، نقطه اتصال همتایانتان چیست؟
با مرحوم لطفی در دهه ۶۰ و ۷۰ چه می بینید؟
با سلام و تشکر از شما و همکارانتان به خاطر فرصتی که به من دادید تا نام استاد خوبم جناب آقای محمدرضا لطفی را زنده نگه دارم، ایشان اولین استاد من بودند و تاثیر بسزایی در شخصیت هنری من داشتند. در مقایسه با همسالانم که موسیقی را شروع کردند، شانس بیشتری برای ارتباط بیشتر با فرهنگیان داشتم و زمینه این امر را هم این بود که خانواده ما با قشر فرهنگی جامعه و هر دو ارتباط برقرار کرده بود. برادران بزرگتر من هنرمند بودند. و اهل ادبیات و موسیقی بودند، مخصوصاً برادر بزرگتر دوستان نزدیک آقای لطفی و خانه ما پذیرای هنرمندان و بازیگران زیادی بود، مانند مهدی فتحی، محمود دولت آبادی و پسر عمویم که از نقاشان برجسته کشورمان هستند. بود. مجموع این ارتباطات فرهنگی و هنری باعث شد از کودکی ساز و موسیقی و ادبیات و هنر را بشناسم و تصمیم گرفتم از سال ۶۱ به کلاس های آقای لطفی بروم و به طور جدی موسیقی را شروع کنم. نکته مهم دیگر این است که آقای لطفی و تعدادی از همکارانش مانند حسین علیزاده و علی اکبر شکارچی و تعدادی دیگر از اعضای گروه «شیدا» و «عارف» تصمیم به قطع همکاری با ملی سابق گرفتند. سازمان صدا و سیما. قرار بود مؤسسهای به نام «چاوش» تأسیس کنند و در آنجا بتوانند ارتباط واقعی خود را با معاصران ما که قرار بود آموزش دیده و با موسیقی اصیل آشنا باشند، حفظ کنند. آقای لطفی و علیزاده و … را داشته باشند، البته به موازات این موضوع می توان به این نکته اشاره کرد که نسل های قبلی که تحصیلات آکادمیک موسیقی داشتند از حضور آقای لطفی به عنوان رئیس دانشکده هنرهای زیبا و هنرهای زیبا بهره مند شدند. مدیر بخش موسیقی
ایشان می توانست جنبه علمی موسیقی آقای لطفی را در اختیارشان بگذارد، اما در مجموع مؤسسه «چاوش» توانست جریان بسیار مهیج و پرنشاطی در موسیقی ایرانی به ویژه در آموزش و پرورش نوازندگان داشته باشد.
ویژگی بارز شخصیت محمدرضا لطفی (چه از نظر مختصات موسیقایی و چه غیرموسیقی) همیشه
چی تو ذهنته؟
نزدیکی من به آقای لطفی و رابطه خانوادگی ایشان با خانواده ام به نوعی در نگاه من تاثیر گذاشته است
او شخصیت خود را شکل داده بود
من از دو جهت به آن نگاه کردم. یک شخصیت اجتماعی عادی و کاملا مستقل از تخصص او در این بعد
می توان گفت شخصیت بسیار دوستانه و دقیقی است
ماندگار و بسیار امیدوار و در بعد شخصیت تخصصی
هنر او همه چیز را با چشم اندازی آینده نگر ترکیب می کند
این کار را با تمرکز ویژه انجام می دادند که آیا این تولید و تولد اثر می تواند ماندگار باشد یا نه و عشق و علاقه.
سهم وصف ناپذیر او در موسیقی ایران به ویژه
به گذشته هایشان که چهره یک عاشق واقعی و البته متفاوت از نسل خودشان را خلق کرده بودند. تفاوت عمده دیگری که بین آنها وجود داشت این بود که آنها محققین تمام عیار بودند، در حالی که با اتصال به گذشته پیشرو بودند. آنها در مورد آثار گذشته تحقیق می کردند تا نگاهی بدیع و ارائه قوی برای آینده به دست آورند.
به نظر شما جریان های فکری که گاه بر برخی از نوازندگان نسل لطفی حاکم است
آیا می توانست جریان هنری آنها را تقویت کند یا مضر بود؟
می توان توضیح داد که هنرمند مرتبط
او با جریانات اجتماعی خود مرتبط بوده، هست و خواهد بود و اگر بخواهد ارائه هنری داشته باشد، تاثیر تغییرات اجتماعی همیشه در آثارش نمایان خواهد بود، پس باید نیم نگاهی به مسائل اجتماعی داشته باشد. اگر تغییرات و شرایط اجتماعی پویا باشد، هنرمند نیز می تواند خود را پویاتر بیابد، البته این دیدگاه نیز وجود دارد که خود هنرمندان گاهی می توانند رهبر یا رهبر جنبش های اجتماعی (خاص) در رابطه با مسائلی باشند که هر از چند گاهی در جامعه تجربه می شود، دیده شده که گاهی زنجیر سیاسی هنرمند را نیز از چارچوب ذهنی خود خارج می کند و هنرمند هنر خود را در اختیار سیاست می گذارد یا مثلاً در بعد اقتصادی هنرمند گاه مجبور می شود برای بقای خود خود را به دست جریانات اقتصادی بسپارد و شرط بقای خود را در نظر بگیرد. البته ناگفته نماند هنرمندان زیادی بودند و خواهند بود که در مسائل اقتصادی صبور هستند و به هیچ قیمتی خود را در معرض داغ این مسائل قرار نمی دهند، اما در کل نظر شخصی من این است که زندگی هر هنرمندی تحت تأثیر قالب قرار می گیرد. عوامل حیات جمعی انسان مسائل سیاسی و اقتصادی و… خواهد بود.
دلیل اصلی خروج موسیقی بازار و موسیقی پاپ کنونی از جریان هایی که موسیقی اصیل ایرانی در این سال ها از سر گذرانده، چیست؟
با توجه به اینکه هر چه به دوران اخیر نزدیک می شویم اساتیدی که خوش قیافه بودند و موسیقی اصیل ایرانی را می شناختند تقریباً یا گوشه نشین می شدند یا خداحافظی می کردند، نمونه بارز آن استاد محمد حیدری بود که افتخار همکاری با ایشان را در خارج از کشور داشت. ایران من ایران را داشتم و کاملاً با ذهنیت آنها آشنا بودم و ردیف ها و عناصر را می شناختم
موسیقی اصیل ایرانی بر موسیقی پوپولیستی که در نوع خود کمیاب بود و آغاز ویولن نوازی ایرانی که متاثر از نوازندگی ویولن استاد زنده یاد صبا و شاگردانش استادان تجویدی، همایون خرم، پرویز یاحقی بود، تأثیر گذاشت. ، مجید فافادار و امثال آنها. بود به نحوی موسیقی پاپ را تحت تأثیر قرار داده بود، اما به تدریج این جریان
در اقلیت قرار گرفتند و نوازندگان موسیقی پاپ در نسل های بعدی به دلیل عدم شناخت موسیقی اصیل ایرانی نتوانستند مانند پیشینیان راه این رشته موسیقی را ادامه دهند.
به نظر شما اگر محمدرضا لطفی در شرایط امروز زنده بود باز هم یک ترند می شد یا تنبلی و گوشه گیری موسیقی اصیل او گوشه نشینی بود؟
آیا شما
استاد لطفی به دلیل بضاعت مالی هرگز موسیقی و تولید آثار موسیقایی خود را وسیله ای برای امرار معاش قرار نداده بود و یقیناً اگر زندگی پر رونق وی ادامه می یافت در گذشته به فعالیت های هنری خود ادامه می داد. موسیقی همیشه موسیقی محلی نبود. که می توان گفت موسیقی آنها از مد افتاده یا مثلا مربوط به دوره خاصی بوده است. او با
اصالت مهم بود و به نظرم میتوان موسیقی او را با اشعار شاعران قرنهای گذشته ادبیات ایران که همیشه در هر زمانی هستند مقایسه کرد.
این اشعار را می توان با زمان حال و حال مردم تطبیق داد، آقای لطفی هم این گونه بود و اگر الان زنده بودند همچنان پویا و پیشرو در تولید آثار درخشان هنری بودند.
به نظر شما دلیل سبک بازی خاص محمدرضا لطفی به جریانات اجتماعی زمانه او برمی گردد یا استعداد ذاتی او یا هر دو؟
در رابطه با این سوال میتوانم پاسخ بدهم که آقای لطفی آخرین حلقه ارتباط با استادان موسیقی کهن ایران بوده یا به قول محققان موسیقی ایرانی به حلقه موسیقی استادان ردیف دان قجری و با درایت آنها مرتبط بوده است. خود را به مکاتب باستانی نزدیک کردند و تجربه شاگردی در حضور سلسله بسیار بیشتر از اینهاست.
مثلاً نوازندگانی مثل علی اکبر خان شهنازی و آقای صالحی که ردیف های آقای شهنازی را تدریس می کردند، آنها را وادار کردند که ردیف ها را به خوبی تشخیص دهند و در تکمیل رپرتوار موسیقی خودش با نورعلی برومند برخورد کنند و قطعاً کار فوق العاده ای داشتند. تاثیر بر ذهنیت موسیقی وی همچنین می گوید که عبدالله خان دوامی که مدت ها با آنها در ارتباط بوده و تا آخرین روزهای زندگی با آنها بوده است، همه آنها اطلاعات را در ذهن خود ذخیره می کردند و در بازی با برداشت شخصی خود. از آن اطلاعات طبیعتا این یک رابطه دو طرفه بود که زمان و سرنوشت این فرصت را برایشان فراهم کرد. البته زمان این فرصت را به خیلی ها داد اما مثل آقای لطفی نبودند که از این شانس بهره ببرند.
استفاده از اساتید گذشته برای ارائه شیوه جدیدی برای این موضوع باید نقطه قوتی باشد.
شکاف بین مدرسه و آموزش موسیقی آکادمیک
در شرایط فعلی با خاستگاه عوام، به نظر شما سابقه تدریس در دانشگاه را داشته اید و در حال حاضر مدیریت مجموعه آموزشی خود را برعهده دارید و همچنین با تجربه ای که از سابقه طولانی مدت داشته اید. دانشجوی ترم اساتید، چگونه می توان آن را جبران کرد؟
این سوال سوال بسیار پیچیده و سختی است، به نظر من از آنجایی که از سال ۶۸ تدریس می کنم، در انتخاب موسیقی و تحصیل تفاوت سلیقه ای وجود دارد و این مربوط به خواسته های جامعه از معلمانش است. در واقع اگر بخواهیم فقط از موسیقی اصیل ایرانی صحبت کنیم به این موضوع برمی گردیم که سطح عمق و تفکر و سواد روحی و فکری مردم باید بالا باشد تا معلمان آن نیز معلمان موضوعات عمیق باشند. . به هر حال، برای اصلاح این امر، آنچه مردم می شنوند و ذهنشان را تغذیه می کند، باعث می شود که انتخاب کنند چه چیزی را تربیت کنند. در اینجا البته استاد می تواند وارد شود و تا حدودی در ذائقه افراد تاثیر بگذارد اما این تاثیرگذاری زیاد نخواهد بود و قطعا افراد مختلف به دنبال سلیقه های مختلف موسیقی هستند. مثلاً اگر از خانوادههایی باشند که در محیط خانواده موسیقی اصیل گوش دادهاند، طبیعتاً میتوان آموزشهای بهتر و عمیقتری به آنها داد، اما اگر گرایشهای متفاوتی داشته باشند و در ذهنشان تضاد سلیقهای ایجاد شود. معلم نقش خود را از دست می دهد و به همین دلیل است که در بسیاری از این موارد دیده می شود که افراد گم می شوند و در نهایت با وجود تغییر چند معلم نتیجه ای نمی گیرند و در نهایت ناامید می شوند. به همین دلیل به نظر من اولاً باید میدان فکری جامعه عمیق تر شود و پاسدار اصالت ها باشد.
و سوال آخر اینکه این روزها مشغول چه کاری هستید؟
مدتی است که در حال تهیه سه کتاب برای نوازندگی تار و سه تار از مجموعه هایی هستم که حاصل تجربه طولانی مدت من در آموزش موسیقی و احساس بوده است.
من معتقدم که باید راه های کوتاه تر و میانبر را جمع آوری کرد که کمک فنی قابل توجهی به نوازندگان می کند و در مدرسه شخصی خود و گهگاه در اجراهایی که ممکن است در ایران و خارج از کشور اجرا شود مشغول هستم.
ایران را داشته باشیم.
گفتگو در مورد این post