حق شناس با تاکید بر اینکه به شخصه معتقدم موضوع حقوق باید چند وجهی و چند لایه دیده شود، افزود: موضوع مهم بعدی فاصله قابل توجه حداقل حقوق و حداقل هزینه های زندگی است.
ایران تحلیل، دکتر هادی حق شناس، اقتصاددان در یادداشتی نوشت:
روز گذشته خبری مبنی بر برگزاری جلسات مربوط به حقوق و دستمزد منتشر شد که بازخورد زیادی در رسانه ها و افکار عمومی داشت. اخبار ضد و نقیضی که رسانه های مرتبط با جناح های مختلف هر کدام به صورت متناقضی از آن خبر می دهند. اما در بحث تعیین دستمزد نکات کلیدی وجود دارد که باید به آنها توجه کرد:
۱- افزایش یا کاهش دستمزدها تاثیر بسزایی در نرخ تورم دارد؟
۲- وقتی بنگاه های اقتصادی دولتی با مشکل مواجه می شوند به دلیل پرداخت ها است یا افزایش قیمت کالا و خدمات؟
۳- آیا در کاهش قیمت تمام شده کالا، دستمزد نقش تعیین کننده ای دارد یا عوامل دیگری مانند قیمت مواد اولیه، موضوع بهره وری و … نیز موثر است؟
۴- نقش فناوری در تولید کالا و خدمات و قیمت نهایی کالا چقدر موثر است؟
سوالاتی از این دست به این دلیل مطرح می شود که مهمترین استدلال دست اندرکاران در تعیین نرخ دستمزد این است که افزایش دستمزد را بر نرخ تورم موثر می دانند. از طرفی باید توجه داشت که تعیین دستمزد در یک بنگاه اقتصادی کوچک مانند نانوایی ممکن است موثر باشد و درآمد و هزینه های نانوای مربوط به نانوایی (گاهی حتی تا ۵۰ درصد) را تحت الشعاع قرار دهد، اما در یک بنگاه اقتصادی چنین است. به عنوان پالایشگاه های نفت، پتروشیمی، شرکت ها و نیروگاه ها، آیا تغییر دستمزد کارگران موثر است؟ مثال دیگر اتفاقاتی است که در صنعت خودرو رخ می دهد. خودرویی که در ایران تولید می شود و قیمت آن یک میلیارد تومان است، چه تبعاتی بر دستمزد خودروسازان دارد؟
به شخصه معتقدم که باید به موضوع حقوق و دستمزد چند وجهی و چند لایه نگاه کرد. البته طبیعی است که وقتی سقف حقوقی تغییر می کند، پیامدهایی در بخش های مختلف ایجاد می کند. اما تاثیر این سقف حقوق ممکن است در شرکت های مختلف متفاوت باشد. با این حال، دستمزدها باید واقع بینانه باشد. اصولا یکی از پیامدهای نداشتن دستمزد واقعی کاهش بهره وری است. یکی از دلایل اصلی عدم ارتقای بهره وری در ایران واقعی نبودن دستمزدها است. به عبارت دیگر رضایت در کارکنان و کارگران ایجاد نمی شود.
موضوع مهم بعدی شکاف قابل توجه بین حداقل دستمزد و حداقل هزینه های زندگی است. این در حالی است که سبد مصرفی خانوارها رقم مشخصی است. اجاره مسکن، پول آب، برق و گاز، حداقل کالری و … اعداد هستند. گفته می شود در شرایط فعلی این عدد که نزدیک به خط فقر محسوب می شود حدود ۳۰ میلیون تومان است. وقتی دستمزد یک سوم خط فقر است، چه انتظاری وجود دارد که کارگر بتواند بر روند افزایش تولید تأثیر بگذارد؟ به نظر می رسد اگر دستگاه های مسئول اعم از تصمیم گیر و تصمیم گیر باید تحلیلی واقع بینانه بین حداقل دستمزد و سهم دستمزد در بهای تمام شده تولید کالا و خدمات داشته باشند و از سوی دیگر اثرات آن را بررسی کنند. از این گزاره ها در مورد نرخ تورم. می توان به رویکردهای جدید دست یافت. علاوه بر این، قانونگذار در مقاطع مختلف تاکید دارد که دستمزد باید بر اساس نرخ تورم تعیین شود. زمانی که نرخ تورم و دستمزدها شکاف قابل توجهی داشته باشد، تبعات جدی در اقتصاد ایران خواهد داشت. درست مثل امروز، بسیاری از ایرانیان، جدای از فقر کالری و فقر غذایی، از فقر مسکن، فقر آموزشی و فقر بهداشتی رنج بردهاند. یعنی به جای تامین منابع برای کاهش فقر مسکن (عنوان یارانه مسکن) یا فراهم کردن شرایط بهتر برای خانواده های ایرانی برای کاهش فقر آموزشی و یا کاهش فقر بهداشتی و درمانی از طریق بیمه های جامع تر، کاهش می دهد. آتش. اگر دستمزدها به سمت واقعی شدن پیش برود، دولت می تواند بسیاری از هزینه های مربوط به آسیب های اجتماعی، معضلات اجتماعی و… را کاهش دهد.
گفتگو در مورد این post